آن روز‌ها هر وقت اسمی از بیمارستان به میان می‌آمد به یاد لحظاتی می‌افتادم که در بیمارستان بوکان برای آخرین بار با مادرم ملاقات نموده و با ایشان هم‌کلام شدم، لحظاتی که کابوس دوران کودکی، نوجوانی و جوانی‌ام بود. لحظاتی که شبش برای همیشه وداع با مادرم را رقم زد و مرگ چنان او را در آغوش گرفت که فرصت بزرگ نمودن؛ حتی در آغوش کشیدن بچه‌ی چند روزه‌اش را به او نداد. 

این روز‌ها هر وقت به یاد بیمارستان می‌افتم، بیمارستان میدانی رابعه‌ی عدویه در تابستان گذشته پیش چشمم مجسم می‌گردد. بیمارستانی که ده‌ها و بلکه صد‌ها نفر را به سرنوشت من دچار نمود. بیمارستانی با کادر پزشکی و بیماران ویژه. پزشکانی که با بالا‌ترین درجه‌ی علمی و تخصصی، دوای روحی خویش را در مداوای جسمی بیماران و آسیب‌دیدگان جستجو می‌نمودند و بیمارانی که سلامت روح، آرامش جسمشان را سلب نموده بود، به گونه‌ای که ده‌ها جراحت بر نقاط مختلف پیکرشان زبان حالشان بود. 

برخلاف بیمارستان شهرمان خبری از دفترچه‌ی بیمه، زیر میزی، در صف انتظار نشستن، بدخلقی منشی و... نبود. درد و درمان مشخص بود و کسی بر سر آن مشاجره نمی‌نمود. همه پس از به کارگیری سبب تجربی در شفای جسمی، شفای واقعی را از فاعل حقیقی (پروردگار) طلب می‌نمودند. و شعار «حسبنا الله ونعم الوکیل» مؤید آن بود. 

همراه بیماران و مصدومان هم ویژه بودند. هزاران همراهی که روز‌ها جلوی در بیمارستان به انتظار نشسته و خستگی نمی‌شناختند. آنچه این مجموعه را در کنار هم نشانده بود و به ایشان قوت قلب می‌بخشید و اینهمه آسیب‌دیده و سالم، پیر و جوان، پزشک و مهندس، معلم و زن و مرد را بیش از یک ماه آنهم در ماه رمضان در کنار هم نشانده بود، شفابخشی در سایه‌ی قرآن و مبارزه با همه نوع عامل بیماری‌زا اعم از عوامل بیگانه (ویروس، باکتری، انواع انگل و...)، سلول‌های سرطانی و سلول‌های پیر و فرسوده در سایه‌ی اتکای به پروردگار بود. توکلی که ماه‌ها همچنان آن‌ها را در خیابان‌ها و میادین و کوچه پس کوچه‌های مصر نگه داشته و با صبری جمیل همچنان در طلب شفای پیکر بیمار و نحیف مصر و بازگشت سلامتی برایش هستند. این روز‌ها مصر با بیمارهای بسیاری دست و پنج نرم می‌کند. بیماری‌هایی که فقط یکی از آن‌ها برای از کار انداختن شخصی سالم کافی است. عوامل بیگانه از دول مستبد خلیج گرفته تا آمریکا و رژیم صهیونیستی همانند ویروس و باکتری و کرم‌ها، انگل‌گونه به این کشور پهناور عربی-اسلامی چشم طمع دوخته و به کمک و یاری ژنرال‌های پیر و فرسوده (سلول‌های پیر بدن و فاقد کارایی) ارتش مصر شتافته‌اند تا نشاط و شادابی را از سلول‌های جوان این پیکر بستانند. سران سلفی نور و علمای خائن و درباری چون علی جمعه و شیخ احمد الطیب در سایه‌ی افکار نوعی از تصوف انحرافی بسان سلول‌های سرطانی چنان در این پیکر نیمه جان لانه کرده‌اند که درمان را سال‌ها به تعویق انداخته است. به همه‌ی این امراض می‌توان بیماری خودایمنی (۱) و ایدز نیز افزود. سربازان ارتش مصر به جای اینکه نیرو و توان خویش را صرف مبارزه‌ی با عوامل بیگانه و در رأس آن رژیم صهیونیستی نمایند تحت فرمان فرماندهان خائن خویش آن را در راستای کشتار نیروی جوان و هتک حرمت زنان و دختران دانشجوی مصری به کار می‌گیرند و همه نوع گلوله و اسباب جنگی را در خیابان‌ها و دانشگاه‌های مصر، علیه حامیان سلامت مصر به کار می‌گیرند. افرادی هم که هویت ثابتی ندارند و مدام رنگ به رنگ می‌شوند همانند ویروس اچ. آی. وی (HIV) از طریق ترورهای کور، اوضاع را هرچه بیشتر وخیم‌تر نموده‌اند. در این میان بخشی از سلول‌های این پیکر نحیف و بیمار، چنان به حاشیه رفته و نقش خویش را فراموش نموده‌اند که هیچ نوع شوک الکتریکی توان بیدار نمودنشان را ندارد. نه رفتن حسنی مبارک آنان را به صحنه آورد و نه انتخابات‌های متعدد و پیاپی و کودتای خونین ارتش و اتفاقات پس از آن اعم از قتل و خونریزی و تجاوز و هتک حرمت، جوش و خروشی در ایشان پدیدار نمود. 

پس در اینکه این روز‌ها سرزمین مادر دنیا هم به مانند بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی به شدت بیمار است شکی در آن نیست؛ حتی بسیاری از دوستان که تا دیروز وجود هرگونه بیماری در پیکره‌ی مصر را ناشی از تصور و تنگ نظری ما می‌دانستند امروز به اندک علائمی از اینهمه بیماری صعب‌العلاج اقرار و اعتراف نموده‌اند؛ هر چند در تجویز دارو برای بهبودی سلامتی و بازگشت به آرامش برای مصر اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. 

بیماری با درد در ناحیه‌ی قفسه سینه به بیمارستانی با پیشرفته‌ترین امکانات و تجهیزات پزشکی مراجعه می‌نماید. بیمارستانی که از مجرب‌ترین و متخصص‌ترین کادر پزشکی بهره‌مند می‌باشد. این فرد که تنها چند کتاب علمی را مطالعه نموده بلافاصله سراغ داروخانه رفته و بر اساس داشته‌ها و معلوماتش، از قفسه‌های داروخانه هر آنچه می‌خواهد بر می‌دارد و پس از رسیدن به آرامش و سلامتی کاذب ناشی از مصرف مسکن‌ها، نسخه‌ی خویش را برای آحاد جامعه تجویز می‌نماید. در بیمارستان مجهز اخوان متخصصانی چون امام بنا، سید قطب، محمد غزالی، ناصر سبحانی و.... مشغول به طبابت هستند. قفسه‌های داروخانه‌ی این بیمارستان هم از آیات قرآن کریم و احادیث نبوی لبریز گشته است. اخوان آن وقت می‌تواند در چنین مکانی مدعی شفابخشی باشد که در درجه‌ی اول نوع درد را تشخیص دهد. درد روح و جسم را یکسان ننگرد. اطمینان و اتکایش در درجه‌ی اول به محتویات‌‌ همان قفسه‌ها باشد و ساخت و ترکیب دارو‌ها را به متخصصان مربوطه بسپارد. بین کسانی که خود را بیمار می‌دانند و شفای خویش را از داروخانه‌اش طلب می‌کنند با کسانی که با خواندن چندین کتاب علمی برای همه نسخه می‌پیچند تفکیک و تمایز قایل شود و به جای جذب حداکثری، به دنبال تعامل حداکثری با شفافیت حداکثری با آحاد جامعه باشد تا مبادا به دلیل اعتماد، تساهل و تسامح بیش از حد با دشمنان و عدم شناخت روشن از دوستان در شرایط بحران، آسیب و خسرانی جبران ناپذیر گریبانگیرش گردد. (۲) خوشبختانه در چند روز اخیر اخوان مصر به اشتباه خویش در قبال اعتماد به قضات مصر و سران ارتش اعتراف نمود و بخشی از مصائب امروزش را بر گردن اعتماد دیروزش نهاد. بنابراین سلامت مصر را بایستی در‌‌ همان بیمارستان و تحت نظر متخصصان‌‌ همانجا جستجو کرد. بایستی دوباره در پای دروس امام بنا نشست و به مرور دوباره‌ی دروس ایشان پرداخت. 

پانوشت‌ها:

۱) دستگاه ایمنی و سیستم دفاعی فرد گاهی سلول‌های خودی را بیگانه تلقی کرده و علیه آن وارد مبارزه می‌شود که به اینگونه بیماری‌ها خود ایمنی گفته می‌شود؛ مانند‌ ام.اس(M.S)

۲) به نظر اینجانب مثل عبدالمنعم ابوالفتوح و جدایی‌اش از اخوان مصر هم بسان‌‌ همان بیماری است که به جای اینکه شفای خویش را از متخصصان عرصه‌ی طبابت بجوید درصدد تجویز و پیچیدن نسخه برای آحاد جامعه است. نسخه‌ای که به همراه سایر نسخه‌های سران سلفی نور و علمای درباری، بخشی از اثرات شفابخشی آن را در این چند ماهه در مصر و به خصوص در میدان رابعه مشاهده نموده‌ایم.